سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://badbadak.ParsiBlog.com
 

 

        ذهن شلوغ من

اگه تک تک شما الان توی ذهن من بودید ، حتما گم میشدید !

ذهنم خیلی خیلی شلوغه !!!

احساس میکنم در هر جای ذهنم ، داره یکی بلند بلند حرف میزنه .

اینقدر بلند ، که حتی بعضی وقت ها من هم نمی توانم حرف خودم را بفهمم .

بلند میگم : بس کنید ، یکم آرام تر . دارم با خودم صحبت می کنم .هیسسسس

فکری از ته ذهنم داد میزنه : مگه من چیم ؟!  من هم فکری هستم که پارسال با هم بودیم . اما امسال من رو ول کردی و رفتی با این فکر های جدید ، که بهشون میگن " رویا " .  منم دلم گرفته و دارم آواز میخونم . و دوباره شوع میکنه !

تصمیم گرفتم ذهنم را مرتب کنم .رویا ها این ور صف بکشند ؛ افکار این ور .

یکی به پام میزنه . به پایین نگاه میکنم .

میگه : تو هنوز رو من فکر نکردی که ببینم رویا هستم و یا فقط یک فکر .

میگم : تو این جا چیکار می کنی ؟! تو ایده ی داستانمی . بیا پیش خودم تا گم نشدی !!!

گروه رویا ها و افکار میان جلو .

- ما هم میخواهیم ایده های داستان تو بشیم .

میگم : اما شما که رویا و فکر هستید . تازه بعضی هاتون خیلی خصوصی هستید .

میگن : تو فقط خودت این رو میدونی ؛ بقیه فکر می کنن ما ایده هستیم .

لبخند می زنم و قبول می کنم . همه را بیرون می آورم و در روبرویم می نشانم .

میگم : تو خودت را تعریف کن . البته آرام و آهسته ، که من بتوانم بنویسم .

شروع میکند : من فکری بودم که در ...

میگم : نه . این ها رو نگو . مگه قرار نشد ، نفهمند  که تو فکری نه ایده !

میگه : آهان ! پس بنویس :

دختری کوچولو حدود 5 ساله ، صبحی از صبح های خداوند از خواب بیدار شد و ...


[ یکشنبه 91/4/18 ] [ 11:10 صبح ] [ --- ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

من در چهاردهمین روز از ماه شهریور سال 1376 در شب پا به این جهان عجیب گذاشتم و بنابرخواسته ی والدینم نام مرا طیبه گذاشتند. دوستان عزیز، لطفا به مطالب این وبلاگ دست نزنید مگر بااجازه ی بنده. حتی شما دوست عزیز آره خود شما. وخواهشمندم با رعایت کردن این مورد از هدر رفتن بنزین دوستان پلیس جلوگیری فرمایید . متشکرم.
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب
دریافت کد شکل ایکون



بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 17
کل بازدیدها: 60008