سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://badbadak.ParsiBlog.com
 

ساعت هاست که به ساعت خیره شدم.

ساعتی که بیست و چهار ساعت دارد.

بیست و چهار ساعتی که ساعت ها خاطره دارد.

ساعت ها خاطره ای که ساعت ها چهره های آدم های متفاوتی را دیده است.

ساعت ها چهره های آدم های متفاوتی که ، بیست و چهار ساعت از خاطره های ساعت را تبدیل کردند به دقیقه هایی انتظار کشیدن برای ثانیه ها.


[ دوشنبه 91/6/27 ] [ 11:14 صبح ] [ --- ] [ نظرات () ]

بینی‌ام گرفته بود، صدام در نمی‌‌اومد، چشم‌هام تار می‌دید، سرم از درد داشت می‌ترکید، دستام رو نمی‌تونستم تکون بدم، پام از درد زیاد سر شده بود. کمرم هر 5 ثانیه یک بار تیر می‌کشید، قلبم خیلی آروم می‌زد، نفسم بالا نمی‌اومد، موهای سرم خیلی ریزش پیدا کرده بود، داشتم کچل می‌شدم، گوش‌هام اصلا نمی‌شنید، رنگم زرد شده بود، نکنه دارم میمیرم!

وقتی این‌ها رو می‌گفت، چشم‌هام داشت از حدقه میزد بیرون؛ می‌گم: مادر جون، می‌خوای به اورژانس زنگ بزنم؟

لبخند میزنه و میگه: نگرانم شدی؟

ـ خوب معلومه.

ـ پس هر روز بهم سر می‌زنی؟

ـ حتما، اصلا می‌خوای بمونم پیشت؟

ـ گوشتو میاری جلو، مادر.

ـ چی شده؟

ـ میدونی چیه؟ من فقط یه عطسه کردم. اما خوب شاید این مشکلات هم برام پیش بیاد، یه نفر کنارم باشه، خوب بهتره دیگه، نه؟!


[ پنج شنبه 91/6/23 ] [ 11:59 صبح ] [ --- ] [ نظرات () ]

سلاااااااام!

هیپ هیپ هوراااااااااااا. بزن دست قشنگرو به افتخار ورزشکاران پارالمپیکمون.آفرینآفرین

بیست و چهار تا مدالجالب بود!!!! دوباره بزن دست قشنگرو. شله شله. الان خوبه دیگه.آفرینآفرینآفرین

10 تا طلا. 7 تا نقره. 7 تا برنز.دهنم آب افتاد

یه خداقوت هم به مربی‌ها باید بگیم. به افتخارشون دست قشنگرو بزنید لطفا.آفرینآفرین

راستی یه خبر : ایران یازدهمین کشور ( در بازی‌های پارالمپیک) است. هیپ هیپ هوراااااااااااا.دوست داشتن

من این قهرمانی رو به همه‌ی دوستان عزیز تبریک می‌گمبووووس.


[ دوشنبه 91/6/20 ] [ 12:43 عصر ] [ --- ] [ نظرات () ]

 دنیایم تغییر کرد از آن لحظه‌ای که گریه‌های شبانه‌ام را از من گرفتند و به جایش خاطرات تلخ را دادند.

دنیایم تغییر کرد از آن لحظه‌ای که خنده‌هایم را از من گرفتند و به جایش لبخند تلخ را دادند.

دنیایم تغییر کرد از آن لحظه‌ای که به من یاد دادند، راه بروم، بدوم، چهار دست و پا رفتن من را به جایی نخواهد رساند.

دنیایم تغییر کرد از آن لحظه‌ای که پرده‌ی دنیای رنگی‌ام را کشیدند.

دنیایم تغییر کرد از آن لحظه‌ای که خط‌ خطی را از من گرفتند و به جایش انبوهی حروف دادند.

دنیایم تغییر کرد از آن لحظه‌ای که دنیایم را تغییر دادند.

دنیایم تغییر کرد، تغییر می‌کند و تغییر خواهد‌کرد.

پرده‌ها پشت‌سرهم کشیده می‌شوند.

دنیایم، تا آخر نمایش نقش‌های زیادی را تغییر می‌دهد؛

و تماشگران تنها، در پایان نمایش می‌ایستند و نگاهم می‌کنند و بعد از کنارم عبور خواهند کرد.


[ یکشنبه 91/6/19 ] [ 12:23 عصر ] [ --- ] [ نظرات () ]

سلام، سلام ، سلام!

همین اول کاری، از تمام دوستانی که لطف کردند و تولد بنده رو تبریک گفتن، تشکر می‌کنمدوست داشتن. ایشالا توی شادی‌هاتون جبران کنمبووووس.

بعد هم به عنوان خبرگذاری قاصدک، اعلام می‌کنم که ورزشکاران پارالمپیکمون هم کلی گل کاشتندگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما. 18 تا مدال گرفتنپوزخند

،البته ایشالا تا آخر مسابقه‌ها بیشترم بشه، 8 تا طلا، 5 تا نقره و 5 تا برنز.آفرین

با شروع مسابقات پارالمپیک هم، بنده بر سر شغل قبلی ام برگشتمچشمک.( بین خودمون بمونه، دلم تنگ شده بود برای شغلم)

به هر حال، هر کی دلش برای یه چیزی تنگ می‌شه،‌منم دلم برای لیدریمدهنم آب افتاد.!!!

راستی من روی شما هم برای لیدری حساب کردم ها. هنوز چندتایی مسابقه داریمپوزخند.

پس لیدران گرامی، با تشویقات و دعاهاتون ورزشکاران قهرمان پارالمپیکمون رو تنها نگذاریدچشمک.


[ پنج شنبه 91/6/16 ] [ 6:38 عصر ] [ --- ] [ نظرات () ]

سلاااااااااااااااااااام!

حدس بزنید که امروز ، چه روزیه؟

ـ قهرمانی ورزشکاران در المپیک؟

نه بابا! المپیک که تموم شد؛ مشعلش هم فوت کردند!!!!

ـ اول ماه رمضون؟

نه، برای ماه رمضون تا سال آینده باید صبر کنی!

ـ پس عید فطره؟

ای بابا! پست قبلی هام رو خوندی؟

ـ پس یه عید دیگه است؟

امروز اصلا عید نیست.

ـ سالگرد .......؟!!!

....... سوال بعدی لطفا!!!!

ـ تو مسابقه برنده شدی؟

مسابقه؟!!!!!!

ـ افتتاح وبلاگت؟

تقریبا دو ماه و چند روزی میشه که کلنگشو زدم.

ـ پس یه راهنمایی کوچولو بکن!

امروز چندمه؟

ـ 14 شهریور .........!!!!!

خوب امروز ، البته در شبش ، بنده وارد آمار جمعیت کشور شدم.

تا نوازندگان بنوازند ، من هم کیک تولدم رو براتون می آورم.

 

 

 

 

 

 

 


[ سه شنبه 91/6/14 ] [ 12:26 صبح ] [ --- ] [ نظرات () ]

 

در تابستان آرزوی باران داریم ،

                        در پاییز آرزوی برف ،

                                در زمستان آرزوی نسیم ،

                                              به بهار که برسیم ، لبخند میزنیم.


[ دوشنبه 91/6/6 ] [ 11:26 صبح ] [ --- ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

من در چهاردهمین روز از ماه شهریور سال 1376 در شب پا به این جهان عجیب گذاشتم و بنابرخواسته ی والدینم نام مرا طیبه گذاشتند. دوستان عزیز، لطفا به مطالب این وبلاگ دست نزنید مگر بااجازه ی بنده. حتی شما دوست عزیز آره خود شما. وخواهشمندم با رعایت کردن این مورد از هدر رفتن بنزین دوستان پلیس جلوگیری فرمایید . متشکرم.
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب
دریافت کد شکل ایکون



بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 10
کل بازدیدها: 59709