سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://badbadak.ParsiBlog.com
 

بینی‌ام گرفته بود، صدام در نمی‌‌اومد، چشم‌هام تار می‌دید، سرم از درد داشت می‌ترکید، دستام رو نمی‌تونستم تکون بدم، پام از درد زیاد سر شده بود. کمرم هر 5 ثانیه یک بار تیر می‌کشید، قلبم خیلی آروم می‌زد، نفسم بالا نمی‌اومد، موهای سرم خیلی ریزش پیدا کرده بود، داشتم کچل می‌شدم، گوش‌هام اصلا نمی‌شنید، رنگم زرد شده بود، نکنه دارم میمیرم!

وقتی این‌ها رو می‌گفت، چشم‌هام داشت از حدقه میزد بیرون؛ می‌گم: مادر جون، می‌خوای به اورژانس زنگ بزنم؟

لبخند میزنه و میگه: نگرانم شدی؟

ـ خوب معلومه.

ـ پس هر روز بهم سر می‌زنی؟

ـ حتما، اصلا می‌خوای بمونم پیشت؟

ـ گوشتو میاری جلو، مادر.

ـ چی شده؟

ـ میدونی چیه؟ من فقط یه عطسه کردم. اما خوب شاید این مشکلات هم برام پیش بیاد، یه نفر کنارم باشه، خوب بهتره دیگه، نه؟!


[ پنج شنبه 91/6/23 ] [ 11:59 صبح ] [ --- ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

من در چهاردهمین روز از ماه شهریور سال 1376 در شب پا به این جهان عجیب گذاشتم و بنابرخواسته ی والدینم نام مرا طیبه گذاشتند. دوستان عزیز، لطفا به مطالب این وبلاگ دست نزنید مگر بااجازه ی بنده. حتی شما دوست عزیز آره خود شما. وخواهشمندم با رعایت کردن این مورد از هدر رفتن بنزین دوستان پلیس جلوگیری فرمایید . متشکرم.
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب
دریافت کد شکل ایکون



بازدید امروز: 31
بازدید دیروز: 17
کل بازدیدها: 60039